ثمره عشقمون نیکا ثمره عشقمون نیکا ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره
ثمره عشقمون نویان ثمره عشقمون نویان ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره
پیمان عشقمونپیمان عشقمون، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

نیکا و نویان جوجه های نارنجی ما

نیکا 84(نمایشگاه کتاب)

از هفته گذشته که نمایشگاه کتاب شروع شد خیلی جدی تصمیم گرفتم که به خاطر نیکا حتما امسال رو برم نمایشگاه تا نیکا هم بتونه از غرفه کودک دیدن بکنه و بتونم نرم افزارهای لازم رو براش خریداری کنم بلاخره این 5 شنبه بختش باز شد و همراه باباجون عصر 5 شنبه راهی نمایشگاه شدیم و به خاطر اینکه ما رو اذیت نکنی کالسکه شما رو هم بردیم بر عکس همین امروز ظهر نخوابیدی و موقع رفتن توی ماشین خوابت برد و وقتی رسیدیم تو پارکینگ تا گذاشتمت تو کالسکه جیغت هوا رفت و سوارش نمیشدی بماند که با چه مکافاتی بلاخره نشستی و ما پیروز مندانه راهی غرفه ها شدیم.خدارو شکر با دیدن اون همه نینی و کتاب داستان سر ذوق اومدی و اخلاغت خوب شد و خصوصا که وقتی از غرفه بان...
22 ارديبهشت 1392

نیکا 83(مهمونی)

22 ماهگیت مبارک عزیزم   بزرگتر شدنت رو به چشم نظاره گر هستم اما   به دلم باورش برایم سخت است هفته گذشته 3 شنبه هوا خیلی خوب و بهاری بود برای همین با دخملی تصمیم گرفتم برای اولین بار بدون ماشین و با وسایل نقلیه عمومی برم خونه خاله جون برای همین با خاله هماهنگ کردم و اونم گفت تا 12 میرم و کیانا رو از مهد میارم زودی بیاین که منتظریم دوست داشتم بدون داود بیرون رفتن رو یه بار هم که شده تجربه کنیم و ببینم مامانهای دیگه چطوری با بچه هاشون تنها بیرون میرم .خداروشکر توی تاکسی و اتوبوس اصلا اذیت نکردی و تو اتوبوس کلی ذوق میکردی و همش میگفتی اتوبوس اتوبوس موقع کارت کشیدن و پول دادن هم شما همش میخو...
15 ارديبهشت 1392

نیکا 82 (روز مادر)

مادر عزیزم پیشاپیش    روزت مبارک   ا مسال دومین سالیه که خودم هم لقب زیباترین واژه هستی رو تونستم از خدای مهربون هدیه بگیرم دختر عزیزم مقام مادر بسیار بالاتر و با ارزش تر از اینهاست مادر در واژه بسیار راحت گفته میشه اما در عملللللللللللللللللللل خیلی خیلی مقام بالایی هست دخترم هیچ وقت هیچ وقت دل مادرتو نشکون نمیدونی من تا خودم مادر نشدم اسم زیبای مادرم رو درک نکردم الان که خودم مادر هستم میفههمم که چروک های دست لطیف مادرم همش و همش به خاطر خون دل خوردن برای بزرگ شدن ما بوده الان که مادر شدم معنی دل دلواپس مادرم رو وقتی ثانیه ای دیر به خونه میرسیدم رو میفههم. دخترم : برگ گلم توی دنی...
11 ارديبهشت 1392

نیکا 82(چکاب سالیانه)

چند وقتی بود که هر جا میرفتیم یا هر کسی ما رو میدید اولین چیزی که با دیدن نیکا بهم میگفتن این بود که وای دخملتون چه قدرریزه میزس.اینقدر این حرفها تکرار شد تا به این نتیجه رسیدم که بعد 5 ماه که اخرین بار پیش دکتر مشهدت چکاب شدی و گفتش که چیزی نیست باز گفتم ببرمت چکاب تا بابت رشدت خیالم راحت باشه. دکتر تهرانت که وقتی دنیا اومدی پیشش میرفتیم آقای گرگانی بود که شانس من همون روز رفته بود امریکا و جانشینش اقای قاضی حسینی بودن که البته همه ازش راضی بودن.نوبت گرفتم و رفتیم آقای فوق العاده مهربون و مودبی بودن و برای شنیدن حرفهام کلی وقت گذاشتن اما نیکا خانم طبق معمول با دست زدن اقای دکتر بهش جیغش رفت هوا و کلی گریه کرد. آقای دکتر گفتن اول پس...
8 ارديبهشت 1392
1